سفری به بن رود یاسوج

سفری به بن رود یاسوج

در میان تمام رشته های ورزشی، کوهنوردی همیشه لطف و صفای خاص خودش را دارد اما برنامه کوهنوردی بعد از گذراندن یک دوره کمون وسکون لذت وخوشی یک شروع دوباره را دارد .لذت گذراندن و پشت سر گذاشتن روزهای سخت و دشوار خانه نشینی….لذت تمام شدن روزها و شب هایی که به مرور خاطرات شیرین گذشته اکتفا کردیم و صبورانه در انتظار شروع مجدد برنامه ها ماندیم. این فرصت مجدد به لطف باشگاه کوهنوردی بامداد فراهم شده است و برنامه سفر به یکی از مناطق بکر وییلاقی شهر سی پهلوان یا همان سی سخت ،شهر افسانه ای کیخسرو بیژن  پیشنهاد شده است. خیلی زود گروه کوچکی از مشتاقان همیشگی شکل می گیرد و با تمام ضوابط و مقررات همیشگی و وسواس بیشتر برای مراقبتهای بهداشتی به سمت استان کهگیلویه و بویراحمد و شهرستان دنا روانه میشویم. یک برنامه مهیج دو روزه را در پیش داریم، شب مانی در بن رود و بازدید از آبشار زیبای سیلاری.

در ساعات اولیه روز از شیراز به سپیدان  واز سپیدان به سمت یاسوج حرکت می کنیم. خیلی زود به شهرستان دنا میرسیم و بعد از عبور از پیچ ها و گردنه های زیبای شهر سی سخت به پاسگاه محیط زیست خاریدون می رسیم. مسیر حرکت از گردنه خاریدون را برای دسترسی انتخاب کرده ایم. راهنما می گوید که مسیر بسیار طولانی ورویایی تری هم هست که از تنگه زیبای کلنجه و جنگل انبوه درختان و… می گذرد و به بن رود می رسد. اما مسیر ما مسیر رایج تری است. بعد از طی مسافت جاده خاکی به گردنه خاریدون میرسیم. درست روبروی دیواره بلند کوه پر ابهت دنا، چهار قله معروف دنا در  جلوی چشمان ما خود نمایی  می کند؛قاش مستان،قزل قلعه، مور گل و برج آسمانی. مسیر بسیار باریک و پر شیب پاکوب را پیش میگیریم و در میان جنگلی از درختان بلوط وانبه ارام  به سمت پایین شروع به حرکت می کنیم در سایه سار خنک درختان انواع بوته های گیاهان وگل های وحشی خودنمایی می کند. اینجایک منطقه زیستی  و شناخته شده  و زیست کره بین المللی است، منطقه حفاظت شده دنا که انواع گونه های جانوری و گیاهی رادر آن میتوان یافت و درست در ابتدای مسیر با یک بز کوهی بسیار زیبا مواجه میشویم که آرام  و مطمئن در بالادست ما می چرد ،نیم نگاهی می اندازد و دور میشود. راهنما از وجود گونه ها متنوع قوچ ها و گله های گراز ،بز کوهی و حتی خرس خبر می دهد و اینکه در برنامه های قبلی با گله های قوچ و گراز مواجه هم شده است. هرچه به سمت پایین تر میرویم مسیر زیباتر میشود و شیب تندتر و گیاهان دیدنی  تر…

بانوی گل ها با ماست. آرام و صبور پشت سر گروه حرکت می کند، گل ها را نشانه می کند و از هر گلی، تصویری به یادگاری برمیدارد. پس از حدود دو ساعت پیاده روی در دامنه پرشیب وبرداشتن هزاران گام (حدود هفت کیلومتر)کم کم به انتهای مسیر می رسیم و ناگهان هندوانه ای که با زحمت دستان راهنما آورده شده در شیب رها میشود هندوانه در میان کیسه پارچه ای می چرخد و پایین میرود و زودتر از همه ما به دره میرسد صدای خنده های ما، در صدای بلند رود گره میخورد و بوی شیرین هندوانه به عطر گل های وحشی اضافه میشود…شدت جریان آب آنقدر زیاد است که نمیتوان به راحتی به آب زد . بدنبال پل میگردیم و سرانجام از روی یک پل بسیار باریک و چوبی عبور میکنیم و به چشمه ناری می رسیم…آب خنک و گوارای چشمه پاداش خستگی های ماست. اینجا همان بن رود یا معروف به دره چشمه ناری است. حالا درست روبروی دیواره بلند و ستبر دنا ایستاده ایم قله های زیبا و پر برف به ما خوشامد می گویند.

دره زیبا با عطر گل های رنگ برنگ بروی ما آغوش گشوده است در این دامنه زیبا و پر گل و گیاه لختی میاساییم اما اینجا مجال درنگ نیست. اینجا جایی است که باید بیشتر دید و بیشتر شنید و بیشتر لذت برد  و ما اینقدر در میان بوته های گل سرخ و گل نسترن پرسه می زنیم و اینقدر با گل وگیاه دست می دهیم و عطر شکوفه های سنجد را سر می کشیم که خیلی زود غروب میشود و ما در کنار آتش کوچکی  که از شاخه های خشک فراهم کرده ایم دور هم جمع میشویم .

در تاریک و روشن ابتدای شب سایر دوستان بامدادی هم می رسند و به جمع کوچک ما اضافه میشوند حالا حلقه دور آتش  بزرگتر میشود و دوستان در کنار هم، این حال و هوای زیبای کوهستان را سهیم میشوند. حالاحلقه اتصال دل های ما رقص شعله های آتشی است که به آن چشم دوخته ایم. عناصر اربعه با ماست؛ آب، باد، خاک و آتش چهار عنصر اساسی حیات که حلقه اشتراک ما با جهان هستی است. مستی سکر آور طبیعت در دل و جانمان جاری  میشود

خیلی زود نواها و صداهای عاشقانه شکل می گیرد و از هر سو زمزمه ای بلند میشود؛

می و میخانه مست و می کشان مست

زمین مست و زمان مست، آسمان مست

نسیم از حلقه زلف تو بگذشت

چمن شد مست و باغ و باغبان مست

تا زدم یک جرعه می از چشم مستت

تا گرفتم جام مدهوشی ز دستت

شد زمین مست ، آسمان مست ، بلبلان نغمه خوان مست

باغ مست و باغبان مست

زمزمه های دوستان شیفته ومشتاق اینقدر با طبیعت می آمیزد که همه یکی میشود و این هماهنگی و یگانگی تو را به عمق یک شب طولانی و شگفت فرو میبرد…شبی لبریز از صدای زنجره ها و جیرجیرک ها شبی با صوت هزار دستان که تا صبح می نوازد و می کوبد و این سمفونی زیبا اینقدر تار و پود وجودت را می لرزاند که حتی لحظه ای مجال خواب به خودت نمی دهی زیرا ،اینجا آرامش در بیداری است و اوج لذت در هشیاری، هشیاری دیوانه داری که تو را به رود و درخت و کوهستان پیوند داده است. انگار تو سراسر طبیعت میشوی و جان جهان در وجودت جاری است. و صدای رود که بی درنگ میخروشد و میرود ودر گوش هایت از زبان سایه(هوشنگ ابتهاج)  میخواند ؛

چه فکر می‌کنی؟

به سان رود

که در نشیب دره سر به سنگ می‌زند

رونده باش

امید هیچ معجزه‌ای ز مرده نیست،

زنده باش…

و چقدر زود صبح میشود

پرده نمایش شبانه کنار میرود و صحنه کوهستان برای داشتن صبحی تماشایی وفریبنده مهیاست. قبل از طلوع خورشید برمیخریزیم و آرام و سبکبال رو به سوی دیدار آبشار زیبای سیلاری می گذاریم. در عبور از تپه ها و بلندی های پرشیب از خنکای صبحی دل انگیز سرشار میشویم و با نفس هایی تازه تر وعمیق تر تمام وجودمان را به کوهستان می سپاریم و خورشید که آرام  آرام  رخ می نماید و شعله های زرینش خاک را زنده می کند. نغمه خوش کوهستان بر دل زبانمان جاری است؛

گل سرخ خورشید باز اومد و شب شد گریزون

کوها لاله زارن لاله ها بیدارن تو کوها دارن گل گل گل آفتابو میکارن

تو کوها دارن گل گل گل آفتابو میکارن

توی  کوهستون دلش بیداره عطر گل و گندم داره میاره

توی سینش جان جان جان توی سینش جان جان جان

یه جنگل ستاره داره ،جان جان یه جنگل ستاره داره

به قلم: زلیخا داریا

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.