به بهانه دومین سالروز درگذشت مهدی حبیبی، قهرمان نامدار بیس جامپینگ و رکورد دار پرش هوایی آسیا

مهدی حبیبی متولد ۲۹ دی ۱۳۵۷، قهرمان نامدار بیس جامپینگ کشورمان و رکورددار پرش هوایی آسیا، ۲۹ آبان ۱۳۹۵ طی سانحه ای که در کشور سوییس برایش رخ داد، جانش را از دست داد. وی در رشته پرش با لباس های بالدار(wingsuit) شهرت زیادی داشت و توانسته بود با ۳۶۴۳ متر پرواز و با سرعت ۳۱۰ کیلومتر بر ساعت، در مسابقات جهانی آمریکا، رکورد آسیا را به نام خود ثبت نماید. در ادامه مطلب بیوگرافی ایشان را از قلم همسرش لیلی ابراهیمی بخوانید.

«بیشتر مردم از مرگ نمی‌ترسند، از این می‌ترسند که به آخر این زندگی برسند و متوجه بشوند که هیچوقت یک زندگی واقعی را تجربه نکردن. بعدها بزرگ‌ترین حسرت شما به کارهایی که انجام ندادید، خواهد بود نه کارهایی که انجام دادید، به ریسک‌هایی که نپذیرفتید، و آرزوهایی که دنبال نکردید.» این جزو آخرین پیام‌هایی بود که مهدی حبیبی ورزشکار ایرانی و رکورددار پرش هوایی ایران و آسیا در فیس‌بوکش نوشته بود.
مردی که آرزویش سربلندی ایران بود. وقتی خیلی از خبرگزاری‌های دنیا خبر درگذشت مهدی حبیبی را در 19 نوامبر 2016 مخابره می‌کردند متوجه شدم که وی و همسرش مدتی در شهر کبک سیتی زندگی می‌کردند و بعد از درگذشتش؛ همسر وی لیلا ابراهیمی مونترال را برای ادامه زندگی انتخاب کرده است.
شرح حادثه : مارسل، دوست و هم‌ورزشی مهدی در یادداشتی به خانواده نوشته است:
«با مهدی اولین بار سال گذشته در مسیر خروجیِ دره Lauterbrunnen ملاقات کردم. من در حال سازماندهی سفر پاراگلایدر به ایران بودم. مهدی بسیار مهربان بود و به من پیشنهاد کمک داد. هنگامی که با دوستانم در ماه آوریل به تهران وارد شدیم، بر حسب تصادف، مهدی در ایران بود. حضور او روزهای بسیار خوبی را برای ما رقم زد. آگوست 2016 مهدی پیامی فرستاد و از من درخواست کمک کرد. گفت که می‌خواهد برای پریدن به سوئیس برود. من یک دعوتنامه برای گرفتن ویزا برایش فرستادم اما همزمان خواهش کردم زمان دیگری را برای سفر انتخاب کند چون من از قبل، یک سفر به پرتغال برنامه‌ریزی کرده بودم که تا نوامبر طول می‌کشید. دوست داشتم زمانی بیاید که من در سوئیس باشم.
مهدی پروازش را رزرو کرده بود و تاریخ را تغییر نداد. من یک ماشین و یک هتل ارزان برایش هماهنگ کردم. او نمی‌خواست برای هتل هزینه کند اما ماشین را گرفت. روز پنج‌شنبه وارد سوئیس شد. من نمی‌دانم مهدی پنج‌شنبه و جمعه را به چه صورتی سر کرد اما عصر روز پنچ‌شنبه پیامکی فرستاد و گفت که او تا به حال سه پرش بد داشته.عصر جمعه او به دیدار دو نفر از دوستانم که در سفر پاراگلایدر در ایران با هم آشنا شده بودند رفته بود ولی آن‌ها هم این آخرین خبری بود که از مهدی گرفتند. صبح شنبه شایعه شد که پایگاه «بلوز» نوشته فردی را پیدا کرده که پاسپورت کانادایی داشته و فوت کرده. من هنوز در پرتغال بودم و یکی از دوستانم مرا با این خبر غم‌انگیز غافلگیر کرد. از پرتغال به پلیس سوئیس تلفن زدم. آن‌ها گفتند که جسد قابل شناسایی نیست ولی تقریبا مطمئن هستند که باید جسد مهدی باشد.  از پلیس پرسیدم اگر نیاز است برای شناسایی به سوئیس بروم اما گفتند که این (شناسایی) غیر ممکن است و برای این کار به نمونه DNA از خانواده‌اش احتیاج دارند. روز چهارشنبه‌ی بعد به سوئیس رفتم. با مسئول پرش صحبت کردم. او گفت که ظاهرا به مهدی هشدار داده که این سطح شیب‌دار و پرش خطرناک است اما مهدی خود تصمیم به پرش نهایی را گرفته است.هیچ کس بعد از آن مهدی را ندیده است. راننده ماشین کابل می‌گوید وقتی مهدی را دیدم که پیکرش از یک درخت آویزان بود و راه نجاتی نداشت. او در اثر برخورد با صخره جان داده بود. بسیار متاسفم که من آن جا نبودم. ما یک انسان فوق‌العاده را از دست داده‌ایم.»به همت همسر و دوستانِ این ورزشکار، همزمان با روز تولدش، مراسم یادبودی در 21 ژانویه 2017 در کتابخانه نوروززمین برگزار شد. این برنامه بهانه‌ای شد برای گفت‌وگویی با لیلا ابراهیمی که در زیر می‌خوانید.
خانم لیلا ابراهیمی عزیز لطفا کمی درباره بیوگرافی زنده‌یاد مهدی حبیبی توضیح دهید؟
مهدی متولد سال ۱۳۵۷ در شهر تهران است. اولین فرزند و تک پسر خانواده بود. دو خواهر دارد که ۲ و ۷ سال از خودش کوچکترند. در دوران مدرسه خیلی باهوش بود و معمولا بهترین نمره‌ها را در درس ریاضی داشت. اما از آن‌جا که هیچ‌وقت آرام و قرار نداشت خیلی زود به ورزش روی آورد و بی‌خیال درس و کتاب شد. البته در هر زمینه‌ای که مورد علاقه‌اش بود مطالعه می‌کرد تا جایی که می‌توانست کار و حرفه‌ای را بدون نیاز به تحصیل آکادمیک یاد بگیرد. پشتکارش بی‌مثال بود. ورزش را ابتدا با کشتی شروع کرد ولی رقابت را دوست نداشت بنابراین کوهنوردی را برگزید به خاطر این‌که رقابت نداشت و از کمک به دیگران برای رسیدن به قله لذت می‌برد.
با مهدی چطور آشنا شدید؟
ابتدای آشنایی ما سال 1381 در باشگاه کوهنوردی آرش تهران بود. یک عکس دست جمعی که بعد از برنامه زمستانی دشت هویج گرفتیم و پیگیری من برای گرفتن عکس سرآغاز ارتباط ما شد. با توجه به این که هر دو کوهنورد بودیم هدف‌های ورزشی مشترکی داشتیم و شرکت در اردوهای یخ‌نوردی باشگاه و صعود دیواره علم کوه از فعالیت‌های مشترکی بود که ما را به هم نزدیک‌تر کرد و در نهایت به ازدواج انجامید. خوب یادم می‌آید حتی ساعت‌های عروسی‌مان٬ دو جفت ساعت کاسیوی ورزشی بود که چون خیلی بزرگ بودند فقط گذاشتیم‌شان تو سفره عقد.
شما هم کوهنور هستید…
بله. من علاقه به کوهنوردی و کلیه رشته‌های مرتبط با آن از جمله سنگنوردی٬ یخ‌نوردی٬ اسکی و درای تولینگ دارم. با این‌که ترس از ارتفاع ندارم اما پرواز در دایره علاقمندی‌های من نمی‌گنجید. قطعا برای لذت بردن از حس پرواز باید جسارت ویژه‌ای داشت و من هرگز این حد از جسارت را در خودم ندیدم.
کمی درباره شخصیتِ زنده‌یاد مهدی حبیبی بگویید…
مهدی تمام لحظه‌های زندگیش را زندگی کرد. آدمی خستگی‌ناپذیر بود که افراد کمی لحظه‌های ناخوشیش را می‌دیدند. پر از انرژی مثبت بود. هرچی سختی‌ها بیشتر می‌شد روحیه بذله گویی‌اش بیشتر می‌شد. از کوه که بالا می‌رفتیم هرچی شیب بیشتر می‌شد صدای خواندنش بلندتر می‌شد. به دنیا فهماند که چیزی نمی‌تواند جلوش را بگیرد. همیشه برنامه داشت. وقتی بیس جامپ را انتخاب کرد با دانستن خطراتش انتخاب کرد و می‌دانست که فقط توانایی‌های خودش فاکتور یک پرواز موفق نیست. درصد ریسک بالا بود اما مهدی به مرگ فکر نمی‌کرد. برای پیشرفت‌اش برنامه داشت و با سرعت زیادی کلاس‌های زیاد و تعداد پرواز بالایی را گذراند که این درصد ریسک را پایین بیاورد. مهدی در زندگیش زندگی کردن را انتخاب کرد و زندگی کردن خطر کردن دارد. می‌دانست که برای داشتن هرلذتی در دنیا باید شجاعت‌اش را داشت و حاضر به پرداخت بهای آن بود. یک چنین روح بزرگی حتما در کنار ورزش علاقه‌مندی‌های دیگری هم دارد. اینطور نبود؟
همین‌طور بود. مهدی موسیقی سنتی دوست داشت و علاقه به شعر داشت. عاشق شعر آرش کمانگیر بود. من فکر می‌کنم آرش‌گونه هم از این دنیا رفت. نام ایران را در دنیا بلند کرد و مرزهای افتخار یک ایرانی را تا کشور امریکا رساند. به تاریخ هم علاقه داشت به خصوص فیلم‌های تاریخی.
چه شد که تصمیم به مهاجرت گرفتید؟
مهاجرت به کانادا در ابتدا خیلی جدی نبود و بعد از مهاجرتِ چند تا از دوستان نزدیک‌مان تصمیم گرفتیم که ما هم زندگی در خارج از کشور را تجربه کنیم و چون نمی‌دانستیم دلمان می‌خواهد خارج از ایران زندگی کنیم یا نه تصمیم گرفتیم به صورت دانشجویی سفر کنیم. بعد از مهاجرت هم با این‌که اقامت گرفتیم ولی همیشه حس‌مان این بود که یک روزی به ایران برمی‌گردیم. دلمان می‌خواست هرکاری که می‌کنیم فقط خارج از کشورمان نباشد و به درد ایران هم بخورد. مهدی چندین پرنده وینگسوت را از چندین کشور به ایران برد و توانست پتانسیل‌های ایران را در رشته ورزشی خودش هرچند به جمعیتی محدود معرفی کند.
شغل مهدی در کانادا چه بود؟
در ابتدا یعنی سال ۲۰۱۰ با کار در کارگاه کابینت‌سازی شروع کرد. توی هرکاری که وارد می‌شد هم‌ جوره یاد می‌گرفت. دوسال ونیمی که توی کارگاه کار کرد، تو وقت اضافی‌اش، کلی میز و تخته نرد، شطرنج و سنتور و… ساخت که تقریبا همه را هدیه داد. از سال ۲۰۱۲ هم که وارد رشته پرواز شد و تقریبا ۶ ماه بعد از آموزش شروع به کار کرد.
او مربی‌گری هم می‌کرد. درست است؟
بله. مهدی سابقه مربی‌گیری در رشته‌های مختلف ورزشی داشت. در سال 2013 مربی تمام وقت اسکای دایوینگ در مرکز پاراشوت شهر لودای کالیفرنیا در آمریکا بود. از سال 2014 تا 2016 مربی تمام وقت «تندم» و «اسکای دایوینگ» در فصل زمستان در مرکز پاراشوت تکسکی تنگو در مکزیک بود. در سال 2015 در شهر گتینو (کانادا) مربی‌گری تمام وقت تندم در فصل تابستان در مرکز پاراشوت گو اسکایدایو را به عهده گرفت.
علاوه بر اینها او در سال 2016 در شهر سن جرومِ کانادا مربی تمام وقت «تندم» در مرکز پاراشوت آدرنالین شد.
مهدی در مدت زمانی که به ورزش‌های هوایی می‌پرداخت بیش از 4500 اسکای دایو، 800 بیس جامپ، 270 وینگ سوئیت جامپ انجام داد و چندین مسیر پروازی را در ایران بازگشایی کرد و در نهایت موفق به شکستن رکورد سرعت وینگ سوئیت جامپ قاره آسیا شد.آیا او درباره ریسک‌های خطرناک این ورزش با شما صحبت می‌کرد؟
در ابتدا صحبت می‌کرد. خیلی با هیجان هم از اتفاقات و حوادث می‌گفت. اما چند ماهی که گذشت من دچار استرس‌های بدی شده بودم که صحبت از اتفاقات این ورزش آزارم می‌داد و هرگونه انتقال خبرهای حوادث را ممنوع کردم و مهدی هم پذیرفت. گرچه در ابتدا نمی‌توانست بپذیرد من که همه جوره تو کوهنوردی همراهش بودم، توانایی پذیرش هیجان‌های این فعالیت جدیدش را نداشته باشم. همیشه می‌گفت تو خودت فلان کار و بهمان خطر را کردی! به هر حال پرواز برای من هرگز قابل هضم نبود. برای خودم هم تلخ بود که توان لذت بردن از یکی از قشنگ‌ترین لذت‌های دنیا یعنی پرواز را ندارم. متاسفانه همراه خوبی در این رشته ورزشی نبودم. شاید تنها کسی بودم که او را تشویق نمی‌کردم، گرچه هرگز نخواستم که لذت پرواز را از او بگیرم.
شیرین‌ترین و تلخ‌ترین خاطره‌ای که با مهدی داشتید، چه بود؟
برای شیرین‌ترین خاطرات قطعا نمی‌توانم یک مورد را نام ببرم. تمام قدم‌هایی که با هم برداشتیم٬ کوههایی که با هم صعود کردیم، خنده‌ها، ترس‌ها، از سرمای کوه لرزیدن‌٬ از ریزش دیواره جان سالم به در بردن و … من تمام لحظه‌های زندگیم را دوست داشتم و سختی‌هایش اصلا به معنی تلخ بودنش نبود.
اما تلخ‌ترین خاطره قطعا زمانی بود که من به لذت بردن مهدی از پرواز رضایت دادم و مهدی به آرامش من راضی شد.
اگر ممکن است درباره آخرین صحبت و ملاقات بگویید؟
آخرین بار 16 اکتبر قبل از این‌که مهدی به فرودگاه برود برای پرواز به سوییس بود. من نگرانش بودم چون مجبور شده بود یک‌بار به دلیل جا گذاشتن ساکش سفرش را کنسل کند و من حس خوبی نداشتم که به این سفر برود. خودش هم قبل رفتن از این‌که هوا خراب است و نمی‌پرد می‌گفت. شایدم می‌خواست من نگرانش نباشم.
چه شد که تصمیم گرفت قبل از رسیدن به ایران این پرش را در سوئیس انجام دهد؟
مهدی همیشه سفرهای زیادی می‌رفت و سوییس یکی از سایت‌های خوب پروازی برای بیس جامپ بود. به همین دلیل مهدی قبل از سفرش به ایران این پرواز را تدارک دید.
چطور متوجه این اتفاق شُدید؟
روز شنبه ۱۹ نوامبر (یک روز بعد از حادثه) یکی از دوستان مهدی با من تماس گرفت و از من پرسید آیا سابقه داشته که مهدی جواب پیام‌هایش را یک روز کامل ندهد. به او گفتم اگر توی کوه باشد، احتمالش هست و این اتفاق زیاد می‌افتد که خارج از دسترس باشد. پس از این تماس و با این‌که مهدی خیالم را راحت کرده بود که نمی‌پرد سری به فیس‌بوکش زدم و دیدم که شب قبلش پریده است. با خانواده‌اش در ایران تماس گرفتم که خبری نداشتند. شبی که صبح نمی‌شد و دلی که نمی‌خواست خبری برسد. نهایتا ساعت چهار صبح یکشنبه خبر از طریق خواهر مهدی خبر به من رسید.
این حادثه شوک بزرگی ایجاد کرد…
بله، خبر شوک بزرگی بود. هنوز هم وقتی حادثه را مرور می‌کنم باورش سخت است. مهدی زندگی پررنگی داشت و آن‌قدر سرشار از زندگی بود که هرگز نمی‌شود مهر مرگ بر هستی‌اش گذاشت. من تقریبا غیر از کامنت‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی داشتم٬ نزدیک به صد و پنجاه پیام تسلیت داشتم و این پیام‌ها از همه جا به من می‌رسید. مهدی متعلق به یک مکان و زمان و فرد نبود. یک قهرمان ملی و جهانی بود که فقدانش برای همه ناگوار بود و هست.
بزرگ‌ترین آرزویی که داشت چه بود؟
مهدی عاشق ایران و به شدت ملی‌گرا بود. می‌خواست ایران عزیزمان به دنیا معرفی شود. دو تا برنامه بزرگ داشت. یکی این‌که در ایران اولین مدرسه پروازی را بزند تا ایرانی‌ها مجبور نباشند برای آموزش به کشورهای اطراف سفر کنند. دوم این‌که به دنبال برگزاری فستیوال‌های بین‌المللی وینگ سوت در ایران بود. هر دو این پروژه‌ها تا مراحلی در ایران پیش رفتند، ولی متاسفانه به نتیجه نرسیدند.
شما الان در مونترال ساکن هستید آیا برای ماندگار شدن مهدی حبیبی برنامه‌ای دارید یا خیر؟
قطعا اسم مهدی آن‌قدر گرانمایه هست که ماندگار بماند و ماندگاری اسم مهدی به کارهایی است که خودش کرده و هیچ کس دیگری نمی‌تواند اسمش را بلندتر یا پست‌تر از آن‌چه که هست بکند. گرچه من دلم می‌خواهد بتوانم آرزوهایش را عملی کنم. تاسیس مدرسه پروازی قطعا به حضور آدمی از نوع مهدی نیاز دارد اما برگزاری فستیوال وینگسوت به اسم مهدی در ایران خارج از تصور نیست. و امیدوارم که توان رویارویی با درهای بسته را داشته باشم و شاید این کار مرهمی کوچک باشد بر داغی بزرگ.
اگر سخنی در آخر دارید، بفرمایید؟
سخنی از خودم ندارم اما از طرف مهدی پیامی دارم برای همه که البته از صفحه فیس‌بوکش گرفتم. او روز 4 جولای 2016 در صفحه فیس‌بوکش نوشت: «بیشتر مردم از مرگ نمی‌ترسند، از این می‌ترسند که به آخر این زندگی برسند و متوجه بشوند که هیچوقت یک زندگی واقعی را تجربه نکردن. بعدها بزرگ‌ترین حسرت شما به کارهایی که انجام ندادید، خواهد بود نه کارهایی که انجام دادید، به ریسک‌هایی که نپذیرفتید، و آرزوهایی که دنبال نکردید.»مهدی در روز 22 سپتامبر 2016 نوشت: «اگه من رو خوب بشناسید من زیاد أهل حرف زدن نیستم بیشتر عمل می‌کنم .بعد از مدت‌ها سکوت خبری شاید این موضوع بتونه خوشحالتون کنه، من به عنوان نماینده ایران در اولین مسابقات جهانی وینگ سویت فیا که در آمریکا برگزار میشه، شرکت می‌کنم، البته شانس مقام آوردن با توجه به تمریناتم و وینگ‌سویت من که قدیمی است در مقابل خلبان‌های دیگر کشورها با اون همه امکانات زیاد نیست اما حضور ایران در این مسابقات اون هم همچین رشته‌ای زمینه‌ای شاید فراهم بیاره که هموطنام رو سربلند کنم و بگم و ثابت کنم یه ایرانی هر جا دنیا که باشه قلبش واسه ایرانش و هموطناش می‌تپه.»
خانم لیلا ابراهیمی عزیز از شما سپاسگزارمفعالیت‌های کوهنوردی زنده یاد مهدی حبیبی
زنده‌یاد مهدی حبیبی از کوهنوردان فعال و باانگیزه باشگاه کوهنوردان آرش بود که در زمان اقامتش در ایران صعودهای متعددی در کوهستان‌های ایران به انجام رسانده بود که در ذیل به مختصری از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
• صعود انفرادی زمستانه از جبهه شمالی به جبهه جنوبی قله دماوند
• صعود و فرود با اسکی از گردنه شانه کوه منطقه علم کوه در فصل زمستان
• صعود یخچال شمالی سبلان و یخچال سیوله دماوند بصورت انفرادی
• صعود و فرود در با اسکی در منطقه اشترانکوه (سنبزان) در فصل زمستان
• صعود دیواره شمالی آزاد کوه
• صعود انفرادی زمستانه به قله سبلان
• شرکت در عملیات امداد و نجات در منطقه‌های دماوند و علم کوه
• عضویت در تیم اعزامی هیات کوه‌نوردی و صعودهای ورزش استان تهران به هیمالیای پاکستان جهت صعود به قله 8051 متری برودپیک در تابستان سال 1387 که پس از آن مهدی حبیبی از طرف فدراسیون کوه‌نوردی و صعودهای ورزشی ایران حکم نشان طلای آسیا در ورزش کوه‌نوردی را دریافت کرد.
فعالیت‌های پروازی وینگ سوئیت و بیس جامپ
مهدی حبیبی در سال 1391 فعالیت خود در کلاس‌های اسکای دایوینگ و بیس جامپ آغاز کرد و در سال 1392 پرواز با وینگ سوئیت (لباس بالدار) پرداخت و در سال 1393در جشنواره بین‌المللی بیستون با وینگ سوئیت پرواز نمودند و در همان سال برای اولین‌بار در ایران پنج مسیر پروازی بیس جمپینگ و وینگ سوئیت را بازگشائی نمودند که همراهان ایشان در این مسیرها برت کیستلر(Beret Kistler) و یولی امانوئل (Uli Emanuele) بودند که یولی از دوستان و هم‌چنین مربی مهدی بود که دو ماه پیش از وقوع حادثه و آخرین پرواز مهدی حبیبی در همان منطقه در سوئیس دچار سانحه شد.

مهدی حبیبی در سال 1394 پروازهای خود را در منطقه کوهستانی آلپ آغاز کرد. اولین بار از کوه آیگر سوئیس صعود و با وینگ سوئیت بر فراز این کوه پرواز کرد. این پرواز سبب شد مجله «آلپ» با او مصاحبه‌ کند.
مهدی حبیبی در آن زمان بیش از 500 بیس جامپ انجام داده بود و در سفری که به ایران داشت با حمایت شرکت گارمین اقدام به بازگشایی چند مسیر پروازی و بیس جامپ در منطقه کوهستانی البرز کرد.
در بهار سال 1395 مصاحبه‌ای با مجله (Blue Skies Mag) انجام دادند که با عنوان «بیس جامپ در ایران: چگونه رویاهای ما محقق خواهد شد» چاپ شد.
مهدی حبیبی در پاییز سال 95 دو هفته قبل از سانحه در سوییس در مسابقات جهانی وینگ سوئیت آمریکا شرکت کرد که رکورد ایران و آسیا را در Glide Ratio از آن خود کرد و رتبه چهل و یکم وینگ سوئیت در مجموع مسابقات و در رده‌بندی جهانی را کسب کرد و مصاحبه زنده تلویزیونی در Skydive TV انجام داد که این فعالیت‌ها و چهره مثبت او در رسانه‌های دنیا تصویر ایران را در زمینه این ورزش در دنیا مطرح کرد.
تهیه مصاجبه: مهدیه مصطفایی،مونترال

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.